"پاسدار"؛ یعنی خادم "مردم"، رهرو "حسین ع" ("مرده ریگ" کهنه یا "حقیقت" همیشه زنده؟)
میلاد امام حسین بن علی ع و روز پاسدار_ بمناسبت سالگشت پیروزی انقلاب _ ۱۴۰۰
بسمالله الرحمن الرحیم
محضر برادران عزیز سلام عرض میکنم.
در روز پاسدار میلاد سیدالشهداء(ع) ابتدا از سیدالشهداء(ع) بشنویم که راه و رسم پاسداری از ارزشهای انقلابی و توحیدی را به ما میآموزند. درود میفرستیم به ساحت مقدس امام حسینبنعلی(ع) که میلاد سپاه با میلاد سیدالشهداء(ع) گره خورده و افتخاری بالاتر از این نیست.
اصل اول از سیدالشهداء(ع) غیرت انقلابی؛ اینهایی که یک حسین بدون موضعگیری را ترویج میکنند تشیّع بدون غیرت انقلابی و اجتماعی، تشیّع غیر سیاسی، غیر عدالتخواه، غیر مبارز، تشیّع و اسلام خنثی، غیر متعهد، این نکته اول. فرمودند: «لایَحِلُّ لِعَینٍ مُؤمِنَةٍ تَرَى اللّهَ یُعصى فَتَطرِفَ حَتّى تَغَیِّرَهُ» این جمله خیلی جمله بزرگی است. این جمله پرچم انقلاب است. فرمودند نمیپذیریم مشروع نیست برای چشم مؤمن، یک چشمی که به ارزشهای توحیدی ایمان دارد که در سطح جامعه ملّی، محلی و جهانی ببیند که حدود و خطوط قرمز خداوند زیر پا گذاشته میشود و چشمش را روی آنها ببندد و بگوید به ما ربطی ندارد. امام حسین فرمودند: فرد مؤمن، جامعه مؤمن، اویی است که هرجا میبیند خلاف توحید و عدالت، خلاف ارزشهای الهی بخصوص در عرصه عمومی و اجتماعی، در عرصه سیاست و اقتصاد و فرهنگ عمومی دارد اتفاقات بدی میافتد در سطح محله و شهر تا کشور، وطن بلکه سراسر منطقه وجهان، و بگوید به من ربطی ندارد. ظلم و فساد را ببیند و چشم بنند، سیدالشهداء(ع) فرمودند که شک نکنید این تیپ افراد، در منطق ایمانی و توحیدی و انقلابی جا نمیگیرد. مؤمن نمیتواند انقلابی، مجاهد، مبارز، عدالتخواه نباشد. فرمودند سزاوار نیست نه این که سزاوار نیست بلکه «لایَحِلُّ» حلال نیست. فرمودند نامشروع و حرام است که ببینید فرمانهای خداوند زیر پا گذاشته میشود، گناه، ظلم، فساد و چشم ببندید. مؤمن چشم خود را نمیبندد مگر «حَتّى تَغَیِّرَهُ» اوضاع را تغییر بدهد. در منطق سیدالشهداء(ع) مؤمن کسی نیست که بیتفاوت و بیطرف باشد و جایی حوادثی ببیند و بگوید به من ربطی ندارد! من نمازی میخوانم و زیارت میروم. آن تشیّعی که برای ما خلاصه کردند در عزاداری و زیارت و بس! آن تشیّع حسینی نیست. در تشیّع و مکتب امام حسین(ع) که سپاه شما به نام اوست و امروز روز اوست و و روز سپاه و انقلاب است و در محضر امام(ره) هستیم که معلم سپاه است، بزرگترین پاسدار انقلاب خود امام بود. پاسدار ارزشهای انقلابی. دین و مذهبی که هرجا دیدید دین و مذهبی را برای شما تعریف میکنند که خلاف این فرمایش سیدالشهداء(ع) است باطل و فسادی را ببینید بگویید به ما ربطی ندارد ما مسئولیتی در این باب نداریم آن دین امام حسین(ع) نیست. یک بار دیگر این جمله سیدالشهداء(ع) را دقت بفرمایید، حلال و مشروع نیست برای چشم مؤمن که میبیند خداوند با احکام خداوند و ارزشهای الهی مخالفت و معصیت میشود چشمش را ببندد و بگوید به من ربطی ندارد. «حتی تغیره» مگر این که اوضاع را تغییر بدهد. خودش متغیّر بشود، خونش به جوش بیاید و جلوی اوضاع بایستد و بگوید من اوضاع را تغییر میدهم. این درس اول، درس پاسداری، درس غیرت ایمانی و انقلابی. چشم نبندیم بر روی مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و بگوییم مذهب کاری به اینها ندارد. مذهب حسین(ع) به اینها کار دارد. میفرماید حلال و مشروع نیست چیزی را چشم ببیند و پلک بزنی چشم ببندی و هیچ اقدامی برای تغییر اوضاع نکنی. این مذهب، مذهب مسئولیت تمام وقت و دائمی در برابر همه مسائل اجتماعی است، چه فساد فرهنگی، فساد اخلاقی، فساد اقتصادی، فساد سیاسی، ظلم، باید مسئولیت خودت را تعریف کنی که من چه میکنم.
اصل دوم؛ آموزش دوم سیدالشهداء(ع)، فرمودند که: «مَنْ عَبَدَاللّهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللّه ُ فَوْقَ اَمانِیهِ وَ کِفایَتِهِ.» هرکسی درست بندگی کند و بگوید من مأمور به تکلیف هستم به تکلیف و وظایف خودم با اخلاص عمل میکنم و کاری هم ندارم که دیگران به وظیفهشان عمل میکنند یا نه؟ انجام وظیفه خودم را مشروط به انجام وظیفه دیگران نمیکنم. فرمودند چنین کسی بداند که «آتاهُ اللّه ُ فَوْقَ اَمانِیهِ وَ کِفایَتِهِ.» تو یک قدم بردار به وظیفهات عمل کن خداوند بیش از همه آرزوها و برنامهها و اهداف تو به تو خواهد رساند و لطف خدا بر سر شما خواهد بارید. نگو اگر من به وظیفهام عمل کنم بقیه که نکردند و بقیه که نمیکنند چه فرقی میکند کجایش درست میشود؟ سیدالشهداء(ع) میفرماید تو کاری به بقیه نداشته باش. چون دیدید هرجا میروید – نمیداننم گاهی دیدید یا نه – میروید یک جایی رجوع میکنید به کسی برای کاری، میگویی چرا کارت را درست انجام نمیدهی؟ میگوید حالا همه جا درست شده فقط مانده ما؟ میروی پیش کس دیگری، میگویی چرا کارت را درست انجام نمیدهی؟ میگوید آمدی به ما گیر بدهی، بقیه جاها درست شده؟! این منطقی نیست چه در مسائل معنوی، مثلاً میگویی آقا تقوا داشته باش، میگوید حالا بقیه تقوا دارند؟ چرا اینجا رشوه گرفتی و سوء استفاده کردی؟ میگوید برای این که عده دیگر هم کردند شما بروید جلوی آنها را بگیرید. مثلاً میگویی حجابت را رعایت کن میگوید حالا همه مسائل حل شده مانده این دوتا تار موی ما؟ بعد میروی یک جای دیگر میگویی چرا حساب و کتاب مالیتان درست نیست؟ چرا در نظام مالیات و نظام گمرک، قاچاق، نظام پولی و بانکی اشکال هست؟ میگوید که حالا بقیه جاها درست شده فقط مانده ما؟ مگر قرار است بقیه جاها درست شود بعد سراغ تو بیایند؟ هرکسی هرجا هست باید وظیفه خودش را درست انجام بدهد. در جامعه هم همینطور. میروی نانوایی نان بگیری، میبینی نانش خمیر یا سوخته است تحویل میدهد، میگوییم چرا اینطوری نان میدهی؟ میگوید ماشینم را بردم تعمیرگاه خراب تعمیر کرده، میروی به او میگویی چرا ماشین را درست تعمیر نمیکنی چرا به وظیفهات درست عمل نمیکنی میگوید برای این که رفتم بیمارستان فلانطور شده! یعنی به هرکس هر چیزی بگویی تقصیر یکی دیگر میاندازد. اینها خلاف این فرمایش امام حسین(ع) است. سیدالشهداء(ع) فرمودند هرکس هر جا هست بدون توجه به دیگران که دارند به وظیفهشان عمل میکنند یا نه، به وظیفهاش عمل کند. امام(ره) میگفت که اگر هیچ کس کار خودش را مشروط به دیگران نکند هرکس هر کاری به عهدهاش هست همان کار را درست انجام بده همه کارها درست خواهد شد. اما اگر کسی بگوید چون آن یکی کارش را درست انجام نمیدهد من چرا درست انجام بدهم؟ هیچ کاری درست نخواهد شد. چه در مسائل معنوی، مثلاً نمازت را بخوان، روزهات را بگیر، این وظایف فردی و این هم وظایف اجتماعی توست، میگوید مگر فلانی میخواند؟ مگر فلانی این کار را میکند؟ چه در وظایف حکومتی و مدیریتی. آقا شما این وظیفهات را درست انجام بده، میگوید مگر بقیه درست انجام میدهند؟ فلان جا رفتم فلان مشکل بوده! باشد. آن وقت امام(ره) یک سؤال قشنگی میکند. – خواهش میکنم به این سؤال دقت کنید – میگوید که اگر بقیه نفس نکشند شما میگویید چون بقیه نفس نمیکشند من هم نفس نمیکشم یا میگویی بقیه میخواهند نفس بکشند یا نکشند، من نفس میکشم. شما اگر گرسنه بشوید بقیه بگویند ما کلاً غذا نمیخوریم، شما هم غذا نمیخوری تا بمیری؟ میگویی بقیه میخواهند غذا بخورند میخواهند غذا نخورند من غذایم را میخورم. چطور در غذا خوردن و نفس کشیدن منتظر دیگران نیستی، آنجا کار خودت را به دیگران مشروط نمیکنی. تا نوبت به مسائل مادی و معنوی و مسئولیتپذیری میرسد مسئولیتهایمان را مشروط به انجام وظایف دیگران میکنیم؟! این هم اصل دوم. هرکس هرجا هست همان کاری را که به عهدهاش هست و پذیرفته درست انجام بدهد و خالص برای خدا و به وظایف دیگران مشروط نکند. امام حسین(ع) فرمودند: «مَنْ عَبَدَاللّهَ حَقَّ عِبادَتِهِ؛» هرکس در مسیر خداوند حرکت کند صادقانه و خالصانه وظیفهاش را انجام بدهد «آتاهُ اللّهُ فَوْقَ اَمانِیهِ وَ کِفایَتِهِ.» خداوند چند برابر همه اهداف و آرزوها و برنامههایت به تو خواهد داد تو مأمور به تکلیف هستی نه نتیجه. اما خداوند صد برابر نتایجی که توقع داشتی به تو میدهد. پیروزیهای بزرگتری به دست میآوری. «حَتّی فوقَ کفایتهِ» حتی بیش از ظرفیت تو به تو خداوند کمک خواهد کرد.
اصل سوم؛ سیدالشهداء(ع) فرمودند شما نوکر مردم هستید برای مردم نوکری کنید و افتخار کنید که نوکر مردم هستید. پاسدار انقلاب اسلامی بزرگترین افتخارش بندگی خداوند و نوکری مردم است. این هم اصل دیگر برای پاسداری، اصل حسینی دیگر. سیدالشهداء(ع) فرمودند «إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیکُم مِن نِعَمِ اللّهِ عَلَیکُم، فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَجوزُوا النِّعَمَ؛» - خواهش میکنم دقت کنید – میفرماید مشکلات مردم، نیازهای مردم، گرفتاریهایشان بخصوص وقتی که به شما رجوع میکنند خسته نشوید نگویید بس است. این نعمت خدا به شماست که مردم برای مشکلاتشان از شما کمک بخواهند این افتخاربزرگی است. دیدید ما اینطوری هستیم دو – سه نفر میآیند مشکلاتشان را به ما میگویند تازه آن خوبها که کمک میکنند میگوید موقع خوشحالیتان که پیش ما نمیآیید موقع گرفتاریتان میآیید. خندههایت را که پیش ما نمیآوری، گریههات که میشود پیش ما میآیی. سیدالشهداء(ع) میگویند این که مردم موقع مشکلات به تو نگاه کنند بالاتر از این افتخاری نیست این نعمت ویژه خدا به شماست. خدا را سپاس بگویید که گرفتارها، مشکلدارها، محرومین به شما چشم دارند و سراغ تو میآیند نه سراغ بقیه. و سیدالشهداء(ع) فرمود: لا تَمَلُّوا؛ از خدمت به مردم خسته نشوید. توقع تشکر نداشته باشید برای خدا به مردم خدمت کنید. برای مردم و بخصوص فقرا و محرومین با تمام ظرفیت نوکری کنید. و فرمود هرکس ملول و خسته نشوید و از پای درنیایید. اصل اول: غیرت انقلابی، بیطرف و بیتفاوت نبودن. ما در برابر هرچه در جهان میگذرد مسئول هستیم و به ما مربوط میشود و در حد توان خودمان. اصل دوم: هرکس وظیفه خودش را صادقانه انجام بدهد مأمور به تکلیف است به وظیفه خودش عمل کند نتیجه ده برابر خداوند درست میکند. شما دیدید تنها کسی که در این 100- 200 سال اخیر جزو رهبران نهضتها محکم و قاطع با نگاه توحیدی میگفت من به نتیجه کاری ندارم که چه میشود پیروز میشویم یا شکست میخوریم؟ بلکه من به وظیفهام عمل میکنم یعنی گفت ما مأمور به تکلیف هستیم نه نتیجه. فقط او به نتیجه رسید، بقیه نهضتها که نتیجه هم اصالت داشت هیچ کدام به نتیجه نرسیدند. این مرد گفت ما مأمور به تکلیف هستیم نه نتیجه. این فقط به نتیجه رسید نتایج مادی و بزرگترین پیروزیها. سیدالشهداء(ع) میفرماید شما برای تکلیفتان بجنگید و به وظیفهتان درست عمل کنید و انجام وظیفهتان را مشروط به این که دیگران درست عمل میکنند نکن. دیگران همه هر غلطی میخواهند بکنند، شاید بقیه بخواهند با سر توی دیوار بروند یا بخواهند زهر بخورند! چون این کار را میکنند تو هم این کار را بکنی؟ قرآن کریم مردم را به توحید دعوت میکند میگویند ما این حرفها را نمیفهمیم، ما پدران و مادران و اجدادمان همه همینطوری دین را به ما معرفی کردند ما خط آنها را میرویم. آن وقت خداوند به پیامبر(ص) میفرماید از آنها بپرس آیا اگر پدران و مادرانتان نادان بودند باز هم باید دنبال آنها بروید؟ خودتان شعور انتخاب ندارید؟ این مسئولیتپذیری است. اصل سوم از اصول پاسداری این بود که: خودتان را نوکر مردم بدانید، پاسداری یعنی نوکر مردم، بنده خدا و نوکر مردم و با افتخار نوکری کنید و بدون هیچ توقعی نوکری کن و سیدالشهداء(ع) فرمودند خسته نشوید و نگویید بس است هیچ وقت بس نیست و این را نعمت خدا تلقی کن که خدا به تو توفیق داده که بروی برای مردم خدمت کنی. سیل میآید، زلزله میآید، کرونا میآید برو نوکریشان را بکن. جنگ میشود، خطر میشود، جانتان را به خطر بیندازید تا مردم امنیت داشته باشند و حفظ بشوند. سر سفره دیرتر از همه بیا، در جبهه زودتر از همه برو. موقع خطر صف اول باش، موقع سفر و حذر، آخر صف برو. این پاسدار حسینی و انقلابی میشود. امام حسین(ع) فرمودند نکند یک وقت خسته شوی و بگویی چطوری است که تمام زحمتها و دردسرها و مشکلات برای ماست موقع غنیمت برداشتن دیگرانی باشند! اصلاً همین است. سیدالشهداء(ع) میفرماید این نعمت ویژه خدا برای شماست. لاتملّوا؛ نکند خسته شوید و بگویید بس است. تا زندهاید رزمندهاید، تا زندهاید بنده خدا و خادم خلق باش.
اصل چهارم؛ «مَن أحجَمَ عَنِ الرَّأی و عَیِیَت بِهِ الحِیَلُ، کانَ الرِّفقُ مِفتاحُهُ» معنی انقلابی بودن این نیست که اهل رفق و مدارا نباشی. سیدالشهداء(ع) میفرماید انقلابی بودن به معنای خشن بودن، متکبّر بودن، پررو بودن، متجاوز بودن، از موضع بالا با بقیه حرف زدن نیست. اگر یک جایی میبینید یک گرهی باز نمیشود و یک مشکلی حل نمیشود و «حِیَل» و چاره و راهکاری برای معضلی نیست «کانَ الرِّفقُ مِفتاحُهُ» رفق؛ یعنی مدارا، یعنی رفیق. رفاقت کن مثل یک رفیق دلسوز با صبر و تحمل و سعه صدر مسئله را حل کن. چون بعضیها فکر میکنند انقلابی بودن، پاسدار بودن، آخوند بودن، روحانی بودن، معنیاش این است که آنچه که اراده میکنیم این مسئله الآن حتماً باید اینطوری فلان بشود. بعضی مسائل با زور نمیشود بعضی مسائل با رفق است. سیدالشهداء(ع) میگویند رفق، مدارا. یک مسائلی هست که باید قاطع و صریح بایستی و الا انقلابی نیستی. لیبرال هستی، سازشکار هستی، یک مسائلی است که پیچیده است با بخشنامه و دستور حل نمیشود باید با رفق، پیچیده، با دقت و با مدارا، یک روانشناسی ویژه میخواهد. سیدالشهداء(ع) میفرمایند هر مشکلی را به حسب خودش حل کنید.
اصل پنجم؛ چون نیمه شعبان و در آستانه میلاد مبارک حضرت ولیعصر(عج) هستیم تعبیر سیدالشهداء(ع) راجع به ایشان – خواهش میکنم خیلی دقت کنید – میفرماید: «إذا قامَ قائِمُ الْعَدْلِ وَسِعَ عَدْلُهُ الْبِرَّ وَ الْفاجِرَ»؛ قائم یعنی قیام کننده، انقلابی بزرگ، قائم مکتب اهل بیت(ع) یعنی انقلابی بزرگ مکتب اهل بیت(ع) که یک انقلاب جهانی راه میاندازد و تمام رژیمهای جهان را برمیاندازد سرنگون میکند یا اصلاح میکند و کل جهان یک شهر جهانی و شهروند جهانی میشود، رژیم حقوقی و اخلاقی، همه انسان، همه برادر و خواهر، از همه نژادها، میلیاردها انسان، همه باید امنیت داشته باشند همه باید مرفه باشند همه باید آزاد باشند همه باید تربیت معنوی، اخلاقی و تربیت عقلانی ببینند، همه باید سیر باشند، اینها آرمانهای قیام آخرالزمان است. انتظار فرج، یعنی انتظار این عدالت و برابری و برادری در سطج جهان. صلح جهانی، امنیت جهانی، منتهی چون دشمن دارد و دشمن این عدالت و امنیت جهانی جلوی این حرکت میایستد ابتدایش یک جنگ جهانی خواهد بود. فرمودند: «العلق و الورق» در عرق غرق میشویم و در علق، در خون خودمان غرق میشویم چون دشمنان عدالت و توحید اهل زبان و گفتگو و منطق نیستند با زور و جنگ و اسلحه و بمب اتمی و شیمایی جلوی حق میایستند. لذا یک دورانی «العلق و والورق» ما در خون و عرق باید شنا کنیم با ظلم جهانی درگیر شویم. شهدای بسیاری خواهیم داد اما سپس عدالت و صلح و برادری در سطح جهان برقرار خواهد شد. حالا اینجا را دقت کنید ممکن است بگویید ما وقتی میخواهیم خدمت کنیم فقط به آدمهای متدین، حزباللهی، انقلابی، به بچههای خودمان، همکاران خودمان و دوستانمان کمک کنیم. حضرت سیدالشهداء(ع) میفرمایند نه. «إذا قامَ قائِمُ الْعَدْلِ؛» آن روزی که انقلابی بزرگ عدالتخواه و عدالتگستر جهانی قیام کند «وَسِعَ عَدْلُهُ» عدالت جهانی را برقرار میکند این چتر عدالت مهدی(ع) کل بشر را فراخواهد گرفت. «الْبِرَّ وَ الْفاجِرَ»؛ یعنی حکومت اسلامی جهانی امام زمان(عج) عدالت جهانی، به آدمهای فاسد، بیدین، بیتقوا، کافر، حقوق آنها را رعایت میکند، مشکلات آنها را هم حل میکند. برّ و فاجر. به صالح و فاسد، حکومت اسلامی جهانی امام زمان(عج) به همهشان، عدالت او شامل همه میشود یعنی نمیگوید چون تو ما را قبول نداری، یا تقوا نداری، یا نماز نمیخوانی، یا و چه و چه، ما عدالت را در مورد تو رعایت نمیکنیم و حقوق تو برای ما مهم نیست. برادران و خواهران، سیدالشهداء(ع) میگویند قائم ما وقتی قیام کند و عدالت جهانی را برقرار میکند انقلاب جهانی میکند و بعد حکومت جهانی تشکیل میدهد «وسع عدله» عدالت او توسعه دارد شامل «البر و الفاجر» حتی آدمهایی که درست نیستند، مؤمن نیست، اخلاقی نیست، باتقوا نیست، به او هم ستم نخواهد شد. نمیگوییم چون تو آدم درستی نیستی و ما را قبول نداری امنیت تو را ما تضمین نمیکنیم، حقوق تو را از بیتالمال نمیدهیم. نه،ما به تو هم خدمت میکنیم، تو را هم هدایت میکنیم به تو هم خدمت میکنیم. مشکل تو را هم حل میکنیم به شرطی که وارد تعرّض به حریم دیگران و حریم اجتماعی و قانونشکنی نشوی، و الا تو هم شهروند جامعه مهدوی هستی. برادران و خواهران اینها خیلی مهم است که آدم به کسی که او تو را قبول ندارد تو هم او را قبول نداری ولی در عین حال به او ظلم نکنی و حقوق او را رعایت کنی. خب همه چیز گفته شد. پنج جمله از سیدالشهداء(ع)، پنج اصل حسینی، پنج اصل حاکم بر ارزشهای انقلابی و معیار برای پاسدار.
ببینید چند پرسش که دائم باید به پاسخ آن اندیشید، بخصوص نسل دارد عوض میشود. نسل ما در انقلاب و جنگ بودیم ما میفهمیم چه بود، سپاه از دل مردم و از کف جامعه جوشید. پاکترین بچهها و پاکترین برادران و خواهران ما آمدند و در سپاه مسابقه قدرت و ثروت نبود، مسابقه مقام و منزلت و حقوق و اضافه حقوق نبود، مسابقه خدمت، جهاد و شهادت بود. زمان جنگ حتی در جبهه بچهها درجه نداشتند. تنها نیرویی که در جهان، در زمان جنگ، درجه ندارد بعد از جنگ درجه دادند بخاطر مسائل حقوقی و تشکیلات و کادر، که اشکالی هم ندارد ولی همین سپاه بود. در زمان جنگ اگر کسی میخواست ببیند رشد طبیعی و الهی و منطقی چطوری است باید در لشکرهای سپاه توی جنگ بودند میآمد، آنجا کسی که ناشایست و نالایق باشد و بخواهد با پارتی بالا برود وجود نداشت و امکان هم نداشت چون آنجا که حلوا پخش نمیکردند، آنجا هرکس بالاتر میرفت معنیاش این بود که زودتر بدنش تکه تکه میشود و شهید میشود.
یادم میآید اول بار که توی لشکر خودمان در واحد اطلاعات عملیات برای غواصی و آموزش رفتم سال 62- 63 خیبر و بدر، همان اول مسئول ما که بعدها خودش هم شهید شد، گفت برادرها اینجا، دوستانی که توی اطلاعات و عملیات تخریب میآیند ما حداکثر 6 ماه بیشتر نیستیم. عمر ما حداکثر 6 ماه است. یعنی الآن که اینجا نشستیم مثلاً 40- 50 نفر بودند گفت تا 6 ماه دیگر اکثر شماها و ماها نیستیم شهید شدیم و رفتیم و تا یک سال دیگر دوتا 6 ماه، شاید کل کادر واحد ما عوض شود. ما آمدیم که برنگردیم. خب حالا در یک چنین فضایی، مگر کسی میآید رقابت کند بر سر قدرت و ثروت و شهرت؟ من یادم هست طاقچهای توی اتاقمان داشتیم هرکس هرچه پول داشت میگذاشت آن بالا، هرکس هم هرچه نیاز برمیداشت. اصلاً معلوم نمیشد چه کسی چقدر پول گذاشته، چه کسی چقدر برداشته؟ نمیدانم چطوری بود که همیشه هم آنجا پول بود با این که همه هم مشکلاتشان را حل میکردند. اصلاً کسی نمیگفت چه کسی مالک چه چیزی است؟ چی برای من است و چی برای توست؟ اصلاً برای من و تو نیست. اتفاقاً در روایات آخرالزمان دیدم حضرت مهدی(عج) جامعهای را میسازد که مردم و مؤمنین دست توی جیب هم میکنند هرکس هرچقدر نیاز دارد برمیدارد او نمیگوید که دست تو، توی جیب من چه کار میکند. چون یک کسی آمد به امام باقر(ع) گفت الحمدلله در شهر ما همه شیعه هستند، همه شیعه اهل بیت(ع) هستند، امام باقر(ع) فرمودند یعنی طوری هست که با همدیگر حساب و کتاب نداشته باشید هرچه برای توست برای اوست و هرچه برای اوست مال توست. اینطوری هست؟ دست توی «یُدخِلُ أحَدُکُم یَدَهُ فی کیسِ أخیهِ ...» دست توی جیب برادرت کنی هرچه نیاز داری برداری و او هم نپرسد چه بود و که بود و چقدر برداشت؟ اینطوری با هم هستید؟ اینطوری با هم خواهر و برادر هستید؟ گفت نه، اینطوری نیستیم. فرمودند اگر دوباره خود را شیعه بنامید من شما را تکذیب خواهم کرد و خواهم گفت دروغگو هستید. شما شیعه ما نیستید. فرمودند در شهر شما آدم گرسنه، برهنه و گرفتار هست که شما شب آرام بخوابید؟ آیا ممکن است همسایه، فامیل یا کسی را داشته باشید که لباس مناسب، خانه و زندگی مناسب ندارد و شما بیش از نیازتان دارید و نگران او نیستی اینطوری پیش میآید؟ فرمود میشود تو چهار – پنج دست لباس داشته باشی و برادر و خواهری داری که این یک دست لباس مناسب ندارد و نروید آنچه داری با او تقیسم کنید، اینطوری هستید؟ گفت نه. ولی ما عاشق شما اهل بیت هستیم. فرمود هرچه میخواهید باشید شما ما را قبول دارید ما شما را قبول نداریم. شیعه نیستید. خب حالا ما پذیرفتیم که شیعه نیستیم حالا بخواهیم محبّ اهل بیت(ع) باشیم.
ببینید انقلاب مگر پاسداری میخواهد؟ بله میخواهد. هر گوهر ارزشمندی هر حقیقتی دشمن دارد و هرچه که دشمن دارد پاسدار و محافظ میخواهد. نرمافزار انقلاب و سختافزار انقلاب هر دو تا ابد پاسداری میخواهد و نرمافزار آن از سختافزار آن مهمتر است. چرا؟ چون انقلاب یک مکتب است. یک نظام فکری و عملی است. یک نظام ارزشی است. دو) پاسدار چه هستی؟ پاسدار یک ساختمان کهنهای؟ یک مُردهریگی که نریزد، پاسدار یک ساختار و نهادهایی هستید که اینها کهنه میشود، الآن 40 سال گذشت، 40- 50 سال دیگر، 100 سال دیگر، همه ما و شما مردیم و تمام شدیم، - ما که زودتر، شماها دیرتر – تمام میشود از چه چیزی میخواهید پاسداری کنید؟ پاسدار جنازه؟ نه. انقلاب؛ مُردهریگ نیست. پاسدار انقلاب، پاسدار قدرت و ثروت و پاسدار موقعیت نیست، موقعیت خودش یا کسی یا چیزی نیست، بلکه پاسدار ارزشهاست. این ارزشهای توحیدی هرگز نمیمیرند، پیر نمیشوند. این ارزشها تا انسان انسان است و فطرت دارد تا ابد زنده است بنابراین این پاسداری یک تکلیف ابدی است. پاسدار حقوق و تکالیف، نهادها و نمادهای توحیدی و عدالتمحور.
اصل سوم؛ این که سپاه نباید مقایسه بشود با نهادهای نظامی خاصی که در سایر نظامهای سیاسی و حکومتها هست. پاسدار و سپاه گارد سلطنت نیست، میلیشیای کمونیستی نیست، کماندوی آمریکایی و صهیونیست نیست. بادیگارد افراد به عنوان یک شغل نظامی و یک شغل در کنار مشاغل دیگر نیست. پاسدار انقلاب یک مجاهد است، مجاهد اخلاقی و عقیدتی. گلادیاتور نیست، مجاهد است. مجاهد به چیزهای معتقد است برای منافع خود نمیجنگد بلکه برای عقاید خود میجنگد. و کسی که عقیده دارد قبلاً باید عقل و شعور داشته باشد. اگر چیزی را نفهمیم و ندانیم، شعور یعنی فهم. اگر چیزی و مبانی را ندانیم و نشناسیم و برای کار خودمان استدلالی نداشته باشید پاسدار چه هستیم؟ از چه داریم پاسداری میکنیم؟ نمیدانیم از چه؟ خود ما، بخصوص نسل جدید که آمدند و دارند میآیند، نسل دوم سپاه و نسل سوم سپاه کمکم حساب میشوند اینها دقت کنند باید دقیق مطالعه کنیم و دقیق بیندیشیم، خودآگاهی شخصی، تاریخی، سیاسی، پیدا کنیم و خداآگاهی، خودآگاهی و خداآگاهی. این دوتا را باید تقویت کنیم و الا اگر یک لحظه از شما بپرسند پاسدار چه هستی؟ بگویی نمیدانم همینهایی که میگویند دیگر پاسدار نیستیم. وقتی نفهمی از چه داری حفاظت و پاسداری میکنی کلاهت را نتوانند بردارند. البته این به این معنا نیست که سپاه حزب سیاسی است، سپاه حق ندارد مثل و شبیه هیچ حزب و جریان سیاسی عمل کند. سپاه وارد مسائل جناحی و این قبیل مباحث نباید بشود. هم خلاف فرمایش امام(ره) است، هم خلاف قانون اساسی است و هم خلاف مصلحت سپاه است. اما سیاسی بودن غیر از حزبی و جناحی بودن است، سپاه پاسدار انقلاب است، انقلاب؛ سیاسی است. انقلاب؛ عقیدتی و فرهنگی است. بنابراین پاسدار او باید سیاسی باشد، باید عقیدتی و فرهنگی باشد. این مرز بین سیاسی بودن و جناحی نبودن، باید به این کامل توجه کرد. چون وقتی جناحی بشود مقدمه فروپاشی تشکیلات است، سر مسائل جناحی و اشخاص ممکن است اختلاف پیش بیاید بعد در لحظه خطر که باید کنار هم بجنگید و خونمان با هم مخلوط بشود آنجا با همدیگر مشکل داریم و کنار هم نمیتوانیم بایستیم. مسائل شخصی و جناحی ربطی به سپاه ندارد. مسائل حزبی ربطی به سپاه ندارد. رهبری هست، نظام سیاسی هست و از این قبیل.
اما سپاه حتماً باید سیاسی باشد، پاسدار انقلاب است، انقلاب اوج سیاست است سیاسی است اصلاً اگر سپاه پاسداران سیاسی نباشد پس برای چه داریم مبارزه میکنیم؟ مبارزه یک امر سیاسی است پس حتماً باید شعور سیاسی، درک سیاسی، موضع سیاسی داشته باشد باید آموزش سیاسی ببیند، باید جریانهای مختلف را بشناسد، این دوتا نباید با هم مخلوط بشود.
اصل پنجم؛ که البته ادامه همین است میخواهم تأکید کنم مخصوصاً انتقال از نسل اول سپاه به نسل دوم، دوره بسیار حساسی است. در این فاصله خطر ناآگاهی، خطر بیانگیزه شدن، خطر بیاطلاع بودن، فریب خوردن، دور خوردن، خطر نفوذ، همه این خطرها وجود دارد. انتقال نسلی که پیچ تاریخی است. نسل قبل که امام را دیدند، رهبری را دیدند، در صحنه بودند، اجمالاً مسائل دستشان هست حتی آنهایی که سواد آکادمیک ندارند اما شعور سیاسی دینی دارند، اما حواستان باشد در دهههای آینده مسائلی پیش خواهد آمد که اگر درست آموزش نبینید بازی میخورید ولو لباس سپاه تنتان باشد یا عمامه روحانیت سرت باشد و درس فقه و اصول و اخلاق هم بگویید، کلاه سرتان میرود. کدام اسلام؟ کدام تشیّع؟ اسلام آمریکایی دارید، تشیّع لندنی دارید، انواع و اقسام دارید. اسلام التقاطی چپ و راست داشتیم و داریم. تشیّع انحرافی داشتیم و داریم، یعنی تفسیر انحرافی از تشیّع. انقلاب؛ کدام تفسیر از انقلاب؟ خب ما در این چهار دهه دیدیم کسانی که قبل از انقلاب و بعد از انقلاب سابقه انقلابی هم داشتند در نظام هم بودند، تفسیرشان از انقلاب عوض شد. صریح مواضع صریح امام(ره) را تحریف کردند یا حتی انکار کردند! 180 درجه برگشتند. شعارهای انقلاب را تلاش کردند عوض کنند. کدام تفسیر از انقلاب؟ حتی کدام قرآن؟ چون در روایت داریم وقتی حضرت حجت(عج) بیایند با قرآن میآیند و میگویند قرآن اصلی این است و بعد یک عدهای «یتأولون علیه بالقران» جلوی امام زمان میایستند آیه قرآن میخوانند که اثبات کنند حضرت مهدی(عج) منحرف است. آن وقت بعضیها اینطوری برداشت میکنند که آن قرآنی که دست حضرت مهدی(عج) است غیر از این قرآن است! نه؛ این را نمیگوید. آن قرآن همین قرآن است، آیات همین آیات است. فهم و تفسیر آیات گرفتار انحراف و تحجّر و التقاط و خودخواهی شده است. حضرت مهدی(عج) همین قرآن را درست توضیح میدهند. مردم، مسلمانها حتی بعضی مدعیان دین و دینداری و متولیان مذهب، در روایات ماست که مهدی(ع) میایستند و میگویند «یأیتی بدین جدید» این که یک دین دیگر است! این که تو میگویی اسلام نیست! برای او قرآن میخوانند و میگویند تو داری خلاف قرآن عمل میکنی! تو آن مهدی موعود نیستی. تو خلاف شرع داری کار میکنی/ معلوم میشود یک شرع و یک قرآنی، یک تفسیری از قرآن بین ماها جا افتاده و تا ظهور ایشان این انحرافها بیشتر خواهد شد که وقتی شریک قرآن میآید قرآن را تعریف و تفسیر میکند متدیّنین به قرآن جلوی او میایستند. «کلهم یتاولون علیه بالقرآن...» برایش قرآن میخوانند که ثابت کنند تو منحرف هستی. تو خلاف قرآنی. ببینید اینطوری میشود کسی قرآن بخواند و ضد قرآن حرکت کند. این انتقال درست ارزشهای انقلابی و اسلامی از نسل اول به نسل دوم هم جامعه و هم سپاه است. گام اول به گام دوم. یک حرکت سهل و ممتنع است. هم لغزشگاه بزرگی است و هم نحوه انتقال ادراکات و احساسات دهه 60 کار آسانی نیست. تاریخ اسلام و تاریخ ایران، تاریخ مشروطه و تاریخ انقلاب باید خیلی کتاب بخواند. باید با تفسیر قرآن، با نهجالبلاغه، آشنا بشوند، باید صحیفه امام را 22 جلد را نمیتوانند اقلاً خلاصهاش که چاپ شده بخوانند و حداقل آن یکی دو جلد آخر که برای یکی دو سال آخر عمر امام(ره) است و جمعبندی کل زندگی جهادی و علمی و سیاسی اوست بخوانند اینها فوقالعاده مهم است.
ببینید انتقال مفاهیم خیلی کار سخت و پیچیده است، حتی انتقال محسوسات پیچیده است چه برسد به مفاهیم. یک چیزی دیدم نمیدانم شما در فضای مجازی دیدید یا نه؟ خیلی قشنگ بود. در هند، یک استاد هندی میخواست ثابت کند که چطوری یک کار با دو – سهتا واسطه معنیاش عوض میشود؟ این ده نفر را ستون کرده – این خیلی قشنگ است اگر ببینید قشنگ معنی تحریف را میفهمید – ده نفر پشت سر هم به صف ایستادند. این میآید به آن نفر آخر صف، بقیه نمیبینند به او میگوید که من یک حرکتی میکنم تو به نفر جلویت بزن، او یکی برگردد عین این حرکت را با او بکن. او هم به نفر جلو، نفر جلو هم به نفر جلو و... ببینیم فقط با فاصله ده نفر، یک حرکت ساده چه میشود؟ - دقت کنید نمیدانم این را دیدید یا نه ؟- و آن نفر آخر این آقا ادای موتور بیصدا درمیآورد اینطوری میکند که یعنی موتور روشن شد گاز میدهد، به او میگوید تو به نفر جلو این را بگو، که او هم به بعدی همینطوری بگوید. نفر اول صحنه چیست؟ صحنه انگار پدل موتور را میزند و بعد موتور را روشن میکند. یک حرکت 3 ثانیهای یا ساده. الآن به همین بچه کوچک بگویی این کار را بکن همین الآن برایت انجام میدهد. این به نفر بعدی یک چیزی نشان میدهد همه ظاهراً دارند آن عمل را انجام میدهند بعد نفر اول که موتور روشن کرده بود بعد از 10 نفر، نفر آخر که جلوی صف بود به او گفتند نفر قبلی به تو چه گفت؟ این اینجوری کرد، گفت این را به من گفت. بعد گفت نگاه! ده نفر یک حرکت چند ثانیهای را که با چشم میبیند از اینجوری موتور روشن کردن تبدیل شد به مو صاف کردن! چون هر کدام یک چیزی کم و زیاد میکردند، با توجه یا بیتوجه.
حالا شما ببینید انتقال این همه ارزشها و مفاهیم معنوی، توحیدی، انقلابی، جریانشناسی، دشمنشناسی چه بلایی سر اینها میآید. اگر این جهاد تبیین که رهبری گفت درست انجام نشود این بلا سرتان میآید. سر اسلام در صدر اسلام آمد. از پیامبر(ص) تا عاشورا 50 سال گذشت. ابوسفیان دشمن اسلام جلوی پیامبر ایستاده بعد پسر معاویه، میآید در برابر علی که وصیّ پیامبر است میایستد و جهان اسلام را میگیرد و بعد نوه اینها، نوه ابوسفیان یزید شرابخوار که با حیوانات رابطه جنسی داشت خلیفه اسلام! این آدم میشود خلیفه و رهبر حکومت اسلامی، حسینبنعلی میشود ضد اسلام و ضد حکومت، برانداز و غیر قانونی که حکمش اعدام است سرش را بریدند! ببینید چه میشود. وقتی با نهضت پیامبر(ص) این اتفاق افتاده؟ با نهضت امام(ره) این اتفاق نمیافتد؟ امام(ره) پیش پیامبر(ص) کیست! خطر جدی است. میدانید ما هنوز تا کربلا تقریباً نزدیک 20 سال دیگر مانده، الآن از امام 20 سال گذشته، از پیامبر(ص) 50 سال گذشته، کربلا و عاشورا شد. یعنی این اتفاقی که در عاشورا افتاد مثلاً ممکن است 20 سال دیگر در ایران بیفتد. چون نسلی که زمان پیامبر(ص) بودند رفتند. بچههایشان هستند، اصحاب تقریباً تک و توکی و عده کمی هستند، ولی اغلب رفتند یا خودشان گاهی با همدیگر جنگیدند و آلوده شدند و جناحهای مختلف شدند. هم انقلابیون اول انقلاب اصحاب پیامبر(ص) داریم مثل سلمان و ابوذر و مقداد و عمار؛ و در رأس آنها علیبنابیطالب(ع) همانطور پاک و مجاهد و انقلابی و زاهد و فداکار و عدالتخواه ماندند و هم داریم کسانی را که سر دنیا و قدرت با علی جنگیدند حرفهایشان را پس گرفتند و طرف، که از پیامبر(ص) مدال گرفته، وقتی مُرده، از خودش طلا گذاشته به اندازه گردن شتر که با تبر باید طلاهایش را میشکستند که بین ورثه و بچههایش تقسیم میکردند. خب همین اتفاق برای ما هم افتاد. انقلابیون دهه 40 و 50 و 60 ما هم بعد از انقلاب چند جور شدند. اگر مراقبت نکنیم تا 20 سال دیگر قضیه کربلا و عاشورا تکرار میشود. این جهاد تبیین و این کارها بسیار دقیق و سختی است. و آموزش سیاسی – عقیدتی، دقیق و مستمر لازم است اما این هم کافی نیست. ممکن است ذهن شما و ذهن من آگاه بشود اما قلب من خالی و تهی باشد یعنی همه چیز را میفهمی اما وسوسه قدرت، ثروت، تکبّر اینها خطرناک است. آقا ما پاسداریم! ما روحانیت هستیم! ما مسئولین نظام هستیم! از بالا به پایین به مردم نگاه کنید دیگر تو نه بنده خدایی نه نوکر مردم هستی، نه نوکر خلقی. فقط حرف زدن، پاسخگو نبودن، انتقاد ناپذیری، نظارت ناپذیری، با زبان زور حرف زدن اینها خلاف ارزشهای انقلاب است. شما این الگوهای پاسداران دهه 60 را ببینید از متوسلیان و کاظمی و سلیمانی و همّت و زینالدین و برونسی و... اینها چه کسانی بودند؟ اینها از همه متواضعتر و مؤدبتر بودند. حتی دشمن با اینها در کردستان میجنگید آمده زده اینها را کشته، مجروح کرده، بعد طرف خودش کشته شده، بعد بلند میشود میرود خانه دشمن، احوال زن و بچه او را میپرسد که مرد شما آمد دو – سه نفر از ما را کشت خودش هم کشته شد شما نباید مشکل داشته باشید کسی مزاحمتان نشود. فرمانده سپاه ما در کردستان، خودش غدا و آب و نان و با پول برمیدارد، حقوق خودش را برداشته، میبرد در خانه کسی که دشمن او بوده و دست به سر بچهاش میکشد و میگوید ما در خدمت شما هستیم! اینطوری بوده که اینطوری شد.
شهید سلیمانی میگفت که من تا 20 سالگی اصلاً مجتهد و مقلد و احکام نمیدانستم چیست! باور میکنید؟ بچه عشایر بود، پشت کوه، چوپان بود، ایشان میگفت من تا 20- 21 سالگی نماز و روزهام را انجام میدادم ولی ما اصلاً احکام نمیدانستم آخوندی آنجا نمیآمد که ما بلد باشیم. من رفته بودم کارگری مشهد، قبل از انقلاب، آنجا یک مرتبه یک سؤالی راجع به غسل و نماز شد، یکی از من پرسید که شما مقلد چه کسی هستی؟ من گفتم مقلد چیه؟ گفت یعنی مرجع تقلید تو کیست؟ گفتم مرجع چیه؟ میگفت من اصلاً اینها را نمیدانستم. وقتی به سپاه آمده بود مسئول گزینش او را رد کرده بود، یک وقت صحبت میکرد گفتیم برای چه ردش کردی؟ گفتیم دیدیم از این پاچههای گشاد، شلوار لی، این تسمهها و کمربندهایی که این بچه دهاتیهایی که شهر میآیند میخواهند سوسول بشوند یک تسمههای کلفت و سفید بسته بود سوسولی مدل قدیم، میگفت اینطوری آمده، با آستین کوتاه، موهای فرفری بلند، آمده توی سپاه میگوید میخواهم پاسدار بشوم! گفتم اصلاً تیپ و قیافه تو به پاسداری میخورد؟ بعد آن شخص میگفت بعداً که ایشان توی سپاه آمد و فرمانده ما شد و توی جنگ و سپاه قدس من معاون او بودم هر وقت یک کاری را به نظر او درست انجام نمیدادم به من با شوخی میگفت تو همان کسی هستی که نمیخواستی بگذاری من توی سپاه بیایم! میگفتم حاجی ولمان کن بس است دیگر! در جنگ میرفتیم عملیات، میدیدی که بچه روستایی از پشت کوه آمده، بسیجی ساده، تکتیرانداز، 8 ماه بعد، یک سال بعد، عملیات بعدی میآمدیم میدیدیم مسئول گروهان شده است. عملیات بعد میدیدیم معاون گردان شده. یک مرتبه میدیدیم سه سال گذشته یک دستش قطع شده جانباز هم شده، شده معاون لشکر و فرمانده لشکر. مسابقه مرگ و فدکاری بود نه این مسابقه این باشد که چه کسی بیشتر بخورد و سهم بیشتر داشته باشد. چه کسی را بیشتر احترام کنند و امکانات بهتر داشته باشد. اینها نبوده. وسوسه اینها. این برونسی که در عملیات بدر، چهارراه خندق شهید شد من خودم آنجا بودم ایشان خودش در لحظات و بمبارانهای شیمیایی با یک وضع عجیبی که بود آخر آر.پی.جی میزد. بچه ایشان یک مریضی گرفته بود، توی مشهد، شب سرد زمیتان، ماشین سپاه دست او بود، نصفه شب بچهاش را برداشت و دوید در خیابان، برف که یک موتور و چیزی پیدا کند بچه را به بیمارستان ببرد. بعد به او گفته بودند مرد حسابی ماشین سپاه دست توست چرا با ماشین نبردی؟ گفت برای این که توی باک ماشین سپاه به جای بزنین خون بچههاست. توی باک ماشین سپاه بنزین نیست خون بچههاست مگر برای من است؟ خب اینطوری شد که الگوهای بزرگ اخلاقی و انسانی ساخته شد. پاسدار دهه 90 و پاسدار 1401 به بعد، پاسدار قرن 15- 16 هجری باید به این الگوها حواسش باشد. یک وقت تبدیل نشویم به افرادی که از دیگران خودمان را بالاتر بدانیم و برای رانتخواری و از این قبیل.
و نکته آخر در مورد سپاه؛ زبان نسل و زبان زمانه را بشناسیم و الا امکان پاسداری از ارزشهای انقلاب در این نسل و نسل بعد نخواهد بود. هوشمندی، جریانشناسی، انصاف، دقت، درست حرف زدن، و حرف درست زدن، هم حرف درست بزنیم و هم درست حرف بزنیم، هم محتوا و هم فرم، هر دو مهم است. در همین بهشت زهرا امام(ره) اول که آمد با وجود آن خطر و آن سن و گرفتاری و مشکلاتشان، گفت من هیچ جا نمیروم فقط محضر شهدا میروم و با آنها تجدید پیمان میکنیم اولین جایی که آمد اینجا بود. در محضر شهدا با دوست و دشمن حرف زد. میگوید مردم ما حقوق خودشان را خواستند آمدند شاه و آمریکا و صهیونیستها و انگلیسها و قبرستانهای ما را آباد کردند و شهرهای ما را خراب کردند. حالا جالب است امام(ره) این را سال 57 در بهشت زهرا میگوید ولی دشمن تا الآن که 1400 است به همین سیاست خود دارد عمل میکند. هنوز تحریم، ترور، تهدید به جنگ، هنوز دارند از ما شهید میگیرند و قبرستانهای ما را آباد کنند. نمیگذارند کشور را آباد کنیم. میخواهند با تحریم و تهدید و ترور نگذارند. امام(ره) گفت مملکت ما را خراب کردند قبرستانهای ما را آباد کردند اقتصاد ایران نابود شد درهم ریخت، ما اقتصاد ایران را بخواهیم به حال اولش به قبل از پهلوی برگردانیم سالهای سال همه مردم باید بیایند در صحنه کمک کنند و دولت هم به تنهایی نمیتواند، تازه بتوانیم به وضع ماقبل پهلوی برسیم. اینطور اقتصاد ما را نابود کردند. گفتند میخواهیم کشاورزی و دهقانان و زارعین را چه بکنیم، به اسم اصلاحات ارضی آمدند بعد از مدتها کلاً زراعت و کشاورزی ایران را نابود کردند. ایرانی که تولیدکننده و صادرکننده بود در همه چیزش وارد کننده و وابسته شد، در همه چیز محتاج شد. این را پهلوی و سلطنت تحت مدیریت آمریکاییها و انگلیسها و صهیونیستها این کار را کرد که ما محتاج باشیم حتی گندممان و غذای روزانهمان را بخواهیم از آمریکا گدایی کنیم. برنج از کجا بیاوریم، تخم مرغ از اسرائیل بیاوریم، همه اینها به اسم اصلاحات و پیشرفت و ترقی و مدرن شدن این بلاها را سرما آوردند. اینهایی که میخوانم عین جملههای امام(ره) است. امام(ره) در بهشت زهرا آمد کلاه ما را برداشت، وعده دروغ داد، بازیمان داد، یک چیزهایی گفت ولی یک کارهای دیگری کرد. امام(ره) در بهشت زهرا چه گفت؟ کدام کار دیگر را کرد؟ امام(ره) گفت ما تا 20 سال- 30 سال دیگر شاید نتوانیم تازه اگر جنگ نشود، قرار نبود که جنگ بشود، تحمیل کردند، ترورها نباشد، تحریمها نباشد، امام(ره) آن وقت گفت حداقل تا 20 سال دیگر طول میکشد که کشاورزی که اینها نابود کردند، صنایع ما را نابود کردند بتوانیم تازه به نقطه صفر برگردانیم. امام(ره) این را در بهشت زهرا گفت. کجا وعده دروغ داد؟ کجا به مردم دروغ گفت؟ امام(ره) به اسم دانشگاه و علم و پیشرفت، یک دانشگاهی برای ما ساختند که هیچی نمیتوانند اختراع کنند، پایاننامههایشان به درد این مردم نمیخورد. ننگشان است که در روستا و مناطق محروم بروند که با مردم عادی، با ضعفا و با محرومین سر یک سفره کنارشان بنشینند با آنها حرف بزنند. دانشگاهی برای ما درست کردند که بزرگترین آرزویشان این است که چه زمانی به آمریکا و انگلیس و فرانسه بروند و نوکری آنها را بکنند. دارند برای آنها کارمند تربیت میکنند نه کارمند خادم برای پیشرفت ایران. اینها دانشگاهی درست کردند که کشور را وابستهتر کند نه مستقلتر. ذلیلتر کند نه عزیزتر. این کارشان در دانشگاه، آن کارشان در اقتصاد، آن کارشان در فرهنگ، میگوید فرهنگ ما را عقب نگه داشتند. جوان ما دانشگاهی درست کردند که هر رشتهای اینجا میخواند به ته خط نمیرسید. یک متخصص درجه یک مستقل که بگوییم تو الآن به درد حل کدام مشکل این مردم میخوری؟ خروجی آن به درد این مردم نمیخورد. و بعد اینجا ناقص بود باید حتماً آمریکا و انگلیس میرفت که تکمیلش کند منتهی آنچه که تکمیل میکرد آنها آموزش آن را ارتقاء نمیدادند میرفتند فراماسونریاش و وابسته به خودشان میکردند فاسدشان میکنند و بعد اینجا برشان میگردانند که از طرف آنها بر ملت خودشان حکومت کنند و کمک کنند مردم اینجا بیشتر غارت بشوند. آن موقع امام(ره) میگوید 30- 40 سال است این دانشگاهها تشکیل شده، نیروی انسانی جدیدی و مولدی تولید کردید؟ یا همان نیروهای انسانی و استعدادهای ما را هدر دادید و نابود کردید؟ بعد میگوید مرکز فحشا و فاحشهخانهها و شرابفروشیها را درست کردید که از مسجد و کتابخانه شلوغتر بود. جوانها در فاحشهخانهها و مشروبفروشیها صف میبستند و در مساجد و کتابخانهها کسی نبود. بعد ما که انتقاد میکردیم میگفتند اینها با سینما و هنر مخالف هستند! امام(ره) همان موقع تکلیف را روشن کرد گفت شما در تهران مشروبفروشیهایتان بیشتر از کتابفروشیهاست. این چیزی که ما با آن مخالف هستیم سینما و تئاتر و هنر نیست ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، مرتب میگویند اینها مرتجعاند، عقبماندهاند، ضد تکنولوژی هستند! ما با آنچه که از طریق این رادیو – تلویزیون و سینما دارد در خدمت به دشمن برای عقب نگه داشتن جوانان ما مصرف میشود و نیروهای انسانی ما را نابود و تباه میکند ما با آن مخالف هستیم. اینها عین عبارت امام(ره) است دارم میگویم. امام(ره) 43 سال پیش در بهشت زهرا اینها را گفت. ببینید جمله ایشان این است: ما با تجدّد مخالف نیستیم. ما با تجدّد، پیشرفت، نو شدن، مدرن شدن مخالف نیستیم ما با وابستگی و فساد و انحطاط مخالفیم. ما با مراتب تجدّد و مظاهر تجدّد چه مخالفتی داریم؟ امام(ره) میگوید قبل از این که این اروپا در این 100- 200 سال اخیر این اروپا بشود، قرنها و قرنها قبل از اینها مرکز همه علوم و موتور تجدّد جهان اسلام بود، تمدن ایرانی – اسلامی بود. اصلاً این علوم جدید را ما به شما یاد دادیم. شما وحشی بودید، در کل اروپا یک بیمارستان نبود، یک کتابخانه نبود، شما مثل حیوانات روی درختها میرفتید، در کل اروپا نمیدانستند حمام چیست! آن وقت آن موقع در جهان اسلام ما کتابخانههای 1 میلیو جلدی داشتیم وقتی که هنوز صنعت چاپ نبود، بزرگترین بیمارستانها و بزرگترین دانشگاهها، امام(ره) میگوید ما کجا با تجدّد و علم و صنعت با سینما و با هنر مخالفیم. سینما از مظاهر تمدن است ولی باید سینما و هنر و دانشگاه در خدمت این مردم باشد رو به مردم بایستد نه پشت به مردم. متواضع پیش مردم. باید در خدمت تربیت مردم باشد و حقوق این مردم نه این که نسلهای ما را به تباهی بکشاند و موارد دیگر هم همینطور است. امام(ره) میگوید اینها دوباره میخواهند برگردند، آمریکا تهدید میکند، تحریم میکند، ترور میکند، محدود میکند برای این که این آمریکاییها و انگلیسیها 50- 60 سال این انگلیسیها و بعد آمریکاییها این ملت را مکیدند و غارت کردند. این نفت و پول زیر زبانشان مزه کرده، اینها میخواهند دوباره برگردند ولی نه ما تا زندهایم خواهم گذاشت و نه این ملت خواهند گذاشت. من تا جان دارم از خدای تبارک و تعالی به فرمان او به کمک این ملت جلوی شما خواهیم ایستاد. این نهضت را ادامه میدهیم. همه شما را ساقط خواهیم کرد. ما همه شما را سرنگون میکنیم. امام(ره) عدالت الهی را بخواهید اجرا کنید لله تعالی؛ حتی عدالت را هم میخواهید اجرا کنید برای خدا، هدف خداست، حتی عدالت هم وسیله است. عدالت بدون خدا نه میخواهیم نه میشود. خدای بدون عدالت هم نه میخواهیم نه میشود. میگوید عدالت الهی را میخواهید ایجاد کنید برای این که خودتان مشهور بشوید رئیس بشوید که بگویند چه آدم خوبی است، این برای خودتان بد است، برای واقعیت مردم آن عدالت را که اجرا کنید به درد مردم میخورد برای آنها خوب و مفید است اما برای خودت خوب نیست. چون تو برای خدا عدالت را اجرا نکردی، حتی خدمت هم میخواهی بکنی باید برای خدا باشد. امام(ره) هم به ظاهر و هم باطن کار داشت. یک کسانی میخواهند امام(ره) را بدون خط امام مطرح کنند! دیدید راجع به امام خیلی با احترام صحبت میکنند، ولی وقتی حرفهای امام(ره) را میگویی که امام در اقتصاد، در سیاست خارجی، در سیاست داخلی، راجع به حوزه، راجع به دانشگاه، راجع به حکومت، راجع به مجلس، راجع به روحانیت که عین جملههای امام را میگویی عصبانی میشوند! اینها امام محترم اما غیر معتبر میخواهند. میگویند امام(ره) احترام داشته باشد ولی دیگر اعتبار نه! خدا بیامرزد ایشان را تمام شد، آن حرفهایی که زد مربوط به آن دهه بود! من دهه 70، 80، 90، گاهی عین حرف امام را گفتم، بخشی از وصیتنامه ایشان را گفتم ولی نگفتم این را چه کسی گفته، آمدند توهین کردند که این حرفها خلاف نظام و قانون است. بعد که گفتم امام اینها را گفته میگوید مگر میشود این حرفها را امام زده باشد؟ میگویم شما که اصلاً با امام کاری نداری! هی 22 بهمنی، 15 خردادی، هی امام جان! اصلاً چه گفته و... من به شما بیش از 30 مورد تخلف از وصیتنامه امام نشان میدهم که در همین جمهوری اسلامی اتفاق افتاد هیچ کس هم هیچی نگفت. هم در حکومت اتفاق افتاد هم در رسانهها و هم در حوزه و هم در دانشگاه و هم در بازار ما اتفاق افتاد هیچ کس هیچی نگفت. بعد درس وصیتنامه توی دانشگاه میگذارند که بخوانند! خب که چی؟! همه رسماً میآیند گل دستشان میگیرند مارش میزنند کنار امام. خب حرفهایش چی؟ آقا حرفهایش مهم نیست ایشان خودش محترم بود. ولی بالاخره مرده رفته، خدا اموات شما را هم بیامرزد. از قبر ایشان را بیرون نیاوریم! بگذارید امام آرام و راحت بخوابد. حرفهای بد و تند و اسلامی و عدالتخواهی را نزنید. تقدیس امام بدون تعریف امام. این را میخواهند. بعد میگویند حالا اگر از امام هم میگویی یک امام چند وجهی که از درون حرفهای او قدرت داوری و تشخیص بیرون نیاید! یک امام خنثی! یک امامی که همه او را دوست داشته باشند! حتی ضد انقلاب. یک امامی بگو که آمریکا و انگلیس هم دستهگل بیاورد و تجلیل کند. یک امامی بگو که صهیونیستها هم قبولش کنند و سرمایهداران دزد و رشوهبگیرها هام قبولش کنند. یک امام چند وجهی خنثی. امام منهای خط امام. تیزی سخنان امام را بسایید و از بین ببرید. از امام(ع) استفاده ابزاری کن! با مواضع امام(ره) برخورد گزینشی کن، هرجا به نفعتان هست بگو، هرجا به نفعتان نیست نگو! یا بگو تاریخ مصرف این گذشته برای الآن نیست.
خب وقت شریف دوستان را گرفتم خواستم در این جلسه، در محضر شما خواهران و برادران عزیز، دوستان سپاه سیدالشهداء(ع) و روز پاسدار ادای احترام کنیم و در میلاد سیدالشهداء(ع) به ساحت مقدس ایشان عرض ادب کنیم و چیز یاد بگیریم، هی حسین حسین میگوییم نمیدانیم این حسین چه گفت، هی ذکر مصائب حسین را میکنیم ذکر معارف حسین را نمیکنیم، نشانختن معارف حسین جزء مصائب حسین است. همین 5تا عبارتی که از سیدالشهداء(ع) خواندم چند نفر از دوستان اینها را شنیدند و به اینها توجه کردند، همین 5 تا جمله امام حسین(ع) اینها زندگی ما را عوض میکند، طرز حکومت ما را عوض میکند، و در محضر امام(ره) بعضی از روشهای نادرست مواجهه با امام(ره) و میراث فکری او را آسیبشناسی کردیم که در واقع اینها میراث نیست، اینها زنده است، اینها اسلام زنده است، نه اسلام مُرده. ما یک ایمان متحرّک داریم و یک ایمان متحجر. انقلابی که جایش در موزههاست یا انقلابی که متن و مرکز است و همه چیز جامعه و حکومت را دائم میخواهد سال به سال بیشتر اصلاح بشود سال 1401 ما باید انقلابیتر از 1400 باشیم نه ارتجاعیتر. باید گام به عدالت و توحید نزدیکتر شده باشیم نه دورتر.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی